د  سعید افغانی  :  آزاده ،  ټولنیزه ،  علمي  ،  فرهنګي   او نشراتي   ارګان  ته  ښه راغلاست!
تماس با ما سایر نشرات مرکز مطالعات استراتیژیک  اعلانات فرهنگی هدف ارگان نشراتی شخصیت های فرهنگی ارشیف کتب ارشیف مضامین صفحه اصلی

 

نوشته :  عبدالصمد  «  كاموی  »
تاریخ نشر : ۷ـ۱۰ـ۲۰۱۰ میلادی

تاریخ  دهشت  افگنی

بیشترپژوهشگران وتاریخ دانان را نظر برآنست که دهشت افگنی یک پدیدۀ قدیم بوده که از ایام اول پیدایش انسان بوجود آمده است. این پدیده مرتبط با روابط اجتماعی انسانان بوده ، که نتیجتاً روابط میان این پدیده ومجادلۀ حق وباطل وخیر وشربسیارعمیق میباشد. 
پس هرگاهیکه مجادلۀ حق وباطل یا خیروشرازدیاد یابد این پدیده نیززیادت می یابد ودرصورت نقص آن این پدیده نیزکمیاب میگردد.

همچنان این پدیده زادۀ اخلاق وتعلیم جامعه میباشد ؛ به این معنی تا اندازه ایکه اخلاق وتعلیم افراد جامعه عالی باشد به همان پیمانه این پدیده کاهش می یابد وبالعکس به هرپیمانه ایکه اخلاق وتعلیم افراد جامعه به درجۀ پائین ترنزول مینماید به همان اندازه این پدیده ازدیاد می یابد ، زیرا رابطۀ این پدیده با اخلاق وتعلیم یک رابطۀ عکسی بوده که درصورت صعود اخلاق وتعلیم نزول  مینماید و در حالت نزول آن صعود مینماید.

بنابردلایل فوق ، این پدیده یک پدیدۀ قدیمی بوده که ازمراحل اولی پیدایش انسان وجود دارد ویک عمل ناگهانی نمیباشد. 
پس هیچ عصری ازعصرها وزمانی اززمان ها درتاریخ بشریت بدون وجود داشت این پدیده نبوده ، بلکه درعصرهای مختلف ، جوامع بشری روی دلایل متنوع ایکه ناشی ازخواهشات حریصانه وغیرمشروع انسانها بشکل انفرادی یا گروهی بوده این پدیده بشکل تکراری ظهورنموده وبسا انسانها متحمل خسارات وضررهای آن گردیده اند.

 

تاریخ دهشت افگنی درقرآنکریم

 

درقرآنکریم ، کتب سیرت و تاریخ واقعاتی  بیان گردیده که بیانگر قدیمی بودن  پدیدۀ  دهشت افگنی میباشد. قبل ازپیدایش انسان نیز چنین تصوروجود داشت که گویا با خلقت انسان  درزمین  دهشت افگنی بوجود خواهد آمد. درآیۀ متبرکۀ

{وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}(1)

(1) آیۀ 30 سورۀ البقرة

({به ياد آورای پیغمبرصلی الله علیه وسلم} هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: «من بر روى زمين، جانشينى [نماينده اى] قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: (پروردگارا!) آيا كسى را در آن قرار مى دهى كه فساد و خونريزى كند؟! حال آنكه ما تسبيح و حمد تو را به جا مى آوريم، و تو را تقديس مى كنيم(و براى جانشينى شايسته تريم). فرمود: «من حقايقى را مى دانم كه شما نمى دانيد.)     ذ کرگردیده اینکه ملائکه ازالله تبارک وتعالی میپرسند آیا کسی را درزمین خلق مینمائی که درآن فساد وخونریزی مینماید؟

که این پیشبینی ازجانب ملائکه بنابرعلم خاصی که الله سبحانه وتعالی برای ایشان عطاء فرموده بود یا بنابردانستن آنها ازطبیعت بشربوده وبنابرکدام نوع حسد با انسان نبود.

بعدازپیدایش انسان نخستین حادثۀ دهشت افگنی ایکه میان انسانها بوقوع پیوست عبارت است ازواقعۀ قتل هابیل توسط قابیل که هردو فرزندان حضرت آدم علیه السلام بودند که آیات متبرکۀ قرآنی موضوع را چنین بیان میدارد:

(وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آَدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآَخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ  فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ ) (1)

(داستان دو فرزند آدم را به بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب انجام دادند ؛ امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد؛ (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «هرآئینه بکشم ترا!» (برادر ديگر) گفت: جزء این نیست که قبول می کند خداوند(ج) از پرهیزگاران. اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى،من هرگز به قتل تو دست نمى گشايم، چون من از الله {جل جلاله} كه پروردگار جهانيان است مى ترسم. من مى خواهم تو بار گناه من و گناه خود را بر دوش كشى؛ و از دوزخيان گردى. 

و همين است سزاى ستمگاران. پس آسان کرد مر او را نفس او کشتن برادرش را ، پس کشت او را سپس گشت از زیان کاران.)

(1)     آیات  27- 30 سورۀ المائد ة

بعد ازحادثۀ متذکرۀ فوق تا عصرکنونی واقعات دهشت افگنی به اشکال مختلف آن رخ داده ومیدهد. مفسدین ودهشت افگنان درهرزمانه وهرعصرجهت بدست آوردن اهداف نامشروع ایشان متوسل به وسائل دهشت افگنی گردیده وحتی درمقابل پیامبران الله جل جلاله به مخالفتها اقدام نموده وپیروان پیامبران را که پیروان قوانین الهی بودند به تهمت عدم پیروی ازراه های باطل آنان  مورد اذیت ودهشت خویش قرارداده اند.

درعصرحضرت ابراهیم علیه السلام ، نمرود پاد شاه بابل که یک شخص بت پرست بود حضرت ابراهیم علیه السلام را بدلیل اینکه وی راه باطل اورا نمیپیذیرد ، علیه طریقۀ اومبارزه نموده  وی واتباع اش را به پرستش الله یگانه جل مجده وپذیرش قانون الهی فرامیخواند ، خواست تااورا مورد دهشت خویش قراردهد وبه همین سبب وی وتابعین دهشت افگن اش آتشی را اشتعال داده وحضرت ابراهیم علیه السلام را درآن افگندند که درنتیجه ، دین حق برباطل غلبه یافت وحضرت ابراهیم خلیل علیه السلام را الله تبارک وتعالی نجات بخشید که بالاخره وی مجبوربه هجرت به سوی شام گردید.

موضوع متذکره درآیۀ متبرکه چنین بیان گردیده است:

( وَلَقَدْ آَتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ  إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ  قَالُوا وَجَدْنَا آَبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ  قَالَ لَقَدْ كُنْتــــــــُمْ أَنْتُمْ وَآَبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ  قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ  قَالَ بَل رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ  وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ  فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ  قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآَلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ  قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ  قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ  قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآَلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ  قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ  فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ  ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ  قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ  أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ

دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ  قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آَلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ  قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ  وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ ) (1)

(ما وسيله رشد ابراهيم {علیه السلام}را از قبل به او داديم ؛ و از (شايستگى) او آگاه بوديم، آن هنگام كه به پدرش و قوم او گفت: «اين مجسمه ها (ى بى روح) چيست كه شما همواره آنها را پرستش مى كنيد؟!» گفتند: «ما پدران خود را يافتيم كه آنها را عبادت مى كنند.» گفت: «به يقين شما و پدرانتان، در گمراهى آشكارى بوده ايد.» گفتند: «آيا مطلب حقّى براى ما آورده اى، يا ما را به بازى گرفته اى؟!» گفت: «بلكه (حق آورده ام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمين است كه آنها را آفريده ؛ و من بر اين امر، از گواهانم. و به الله {جل جلاله} سوگند، در غياب شما، نقشه اى براى نابودى بتهايتان مى كشم!» سرانجام (با استفاده از يك فرصت مناسب)، همه بتها ـ جز بت بزرگشان ـ را قطعه قطعه كرد؛ شايد سراغ او بيايند. هنگامى كه منظره بتها را ديدند، گفتند: «هر كس با خدايان ما چنين كرده، به يقين از ستمگاران است!» {گروهى} گفتند: «شنيديم جوانى از (مخالفت با) بتها سخن مى گفت كه او را ابراهيم مى گويند.» {جمعيّت} گفتند: «او را در برابر ديدگان مردم بياوريد، تا گواهى دهند.» (هنگامى كه ابراهيم {علیه السلام } را حاضر كردند،) گفتند: «اى ابراهيم! تو با خدايان ما چنين كرده اى؟!» گفت: «بلكه بزرگشان، چنين كرده باشد ؛ از آنها بپرسيد اگر سخن مى گويند.» آنها به (وجدان) خويش بازگشتند ؛ و (به خود) گفتند: «حقّا كه شما ستمگاريد!» سپس بر سرهايشان واژگونه شدند ؛ (و حكم وجدان را به كلى فراموش كردند و گفتند:) تو میدانى كه اينها سخن نمیگويند. (ابراهيم علیه السلام) گفت: «آيا جز الله {جل جلاله} چيزى را مى پرستيد كه نه كمترين سودى براى شما دارد، و نه زيانى به شما مى رساند؟! اف بر شما و بر آنچه جز الله مى پرستيد! آيا نمى انديشيد؟!» گفتند: «او را بسوزانيد و معبودهاى خود را يارى كنيد، اگر كارى از شما ساخته است.» (سرانجام او را به آتش افگندند ؛ ولى ما) گفتيم: «اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش.» آنها خواستند براى ابراهيم {علیه السلام } نقشه (خطرناكى) بكشند ؛ ولى ما آنها را زيانكارترين مردم قرار داديم.)

(1)     آیات 51- 70 سورۀ الانبیاء

وقتیکه حضرت شعیب علیه السلام به مدین (منطقۀ بین حجازوشام) ازجانب الله جل جلاله برای رهنمایی اهالی آن فرستاده شد درحالیکه او ( علیه السلام ) ازشریف ترین نسب همان مردم بود وآنهارا به عبادت ذات واحد احد جل جلاله دعوت نمود وبه ایشان رهنمایی کرد تا درپیمانه وترازو خیانت نکنند واحکام قانون الهی را بالای خود تطبیق نمایند ، منحرفین آنها پیام الهی را که توسط حضرت شعیب علیه السلام به ایشان رسانیده شده بود نه پذیرفتند وبالعکس چون با اهداف باطل ایشان درتضاد بود به حضرت شعیب علیه السلام هشدار دادند که اگرقوم اش بالای ایشان عزیز نمیبود ، وی را سنگسارمیکردند.

ودلیل عملی نمودن این عمل دهشت افگنانه آن بود که حضرت شعیب علیه السلام علیه عقاید باطل واعمال نادرست ایشان با آنان به مبارزۀ مشروعیکه از جانب الله جل جلاله به آن مأموربود ، ادامه میداد.

آیۀ متبرکۀ قرآنی ازاین عمل دهشت افگنانۀ ایشان چنین حکایت مینماید:

( قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ ) (1)

(گــفــتــند ای شــعــیــب {علیه السلام) نمی فهمی بسیاری از آنچه می گویی و هر آئینه ما می بینیم ترا در میان خود نا توان و اگر نبود قبیلۀ تو، هر آئینه سنگ سار می کردیم تو را و نیستی تو برای ما گرامی قدر.)

طی تاریخ بشریت دربیشترموارد ، ابرقدرتها ناتونانرا تحت اسمهای گوناگون مورد اهداف دهشت افگنانۀ خویش قرارداده اند که منجمله میتوان عصرحضرت موسی علیه السلام را یاد آورگردید. فرعون پادشاه مصر که یک شخص ظالم ، متکبر ، جاه طلب ، خودپسند ودهشت افگن بود ، خودرا خد امیپنداشت (والعیاذ بالله) ومردم عام را مورد ترس ودهشـــت افگنی خود ازروی تکــبروجــهــت بــرآوردن اهـــداف

(1)     آیۀ 91 سورۀ هود

نامشروع خویش که عبارت بود ازپرستش وی ، قرارمیداد. مردمی را که تحت تسلط اوزندگی میکرند به چند صنف دسته بندی کرده بود وهر دستۀ آنانرا درامورگوناگون جهت تقویت دولت خویش بشکل دلخواه خود استعمال مینمود.

بنی اسرائیل که برگزیده ترین مردم آنوقت بودند ، تحت تسلط فرمانراویی مستبدانۀ فرعون قرار داشتند وآنهارا درذلیل ترین وبدترین کارها استعمال مینمود و ایشان را مجبور به انجام دادن اعمال شاقه شب وروز نموده بود. نزد او تنها این استبداد کافی نبوده ، بلکه دیکتاتوری ودهشت افگنی وی تاحدی بود که فرزندان ایشانرا بقتل میرسانید ودختران ایشانرا جهت توهین نمودن آنان زنده میماند.

وعلت دیگرقتل پسران آنها وزنده نگهداشتن دختران ایشان این بود که قبطیان مصر، ورود حضرت ابراهیم علیه السلام به مصررا در اذهان خویش داشتند.

چون وقتیکه حضرت ابراهیم علیه السلام وارد مصرگردید ، به فرزند خویش اسماعیل علیه السلام را بشارت داد به اینکه دراولاد وی شخص به دنیا چشم خواهد گشود که هلاکت پادشاه مستبد مصرتوسط وی صورت خواهد گرفت. 

چون قبطیان این موضوع را وقتــــــاًفوقتاً بسمع فرعون میرساندند ، فرعون امربه قتل پسران بنی اسرائیل نمود. مگراین فرمان فرعون وی را مصؤون نساخت ، زیرا وقتیکه حکم الله جل جلاله بروقوع چیزی صادرگردیده باشد ازموعد آن لمحۀ هم تأخیرنمیکند.

آیات متبرکۀ قرآنی متعددی ظلم ودهشت افگنی فرعون را چنین بیان میدارد:

         ۱ــ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ (1)

(هر آئینه قرعون تکبر نمود در زمین و گردانید اهل آن را گروه گروه گروهى از آنها را به ضعف و ناتوانى مى كشاند می کشت پسران ایشان را و زنده می گذاشت دختران ایشان را هر ائینه آن بود از مفسدان.)

         ۲ــ   وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ  الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ  فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ   (2 )    «  و فرعونى  كه قدرتمند  و شكنجه گر بود ، همان كسانى كه در شهرها طغيان كردند، و فساد فراوان در آنها به  بار آوردند »


 عبدالصمد «  كاموی »

 


                         گرانــو وطنوالو او درنو لوستونکو!                          

که چیري غواړې  چه ستاسو «  ادبي ، عرفاني ،  فرهنګي او کلتوري » مطالب  په دې نشراتي پاڼه کې خپاره شې ،   نو په  دې  توګه ستاسو  نه  په ‌ډیره درناوې هیله کیږې  چې خپل لیکل شوې مطالب  په  لاندې  بریښنا لیک « ایمل » مونږ ته  راولیږې .

د سعید افغانی  د سولې او تفاهم ، نشراتي ارګان   – نشراتي  بورد

 said-afghani@gmx.de
strategicstudies@yahoo.com

د سعید افغاني د سولی او تفاهم نشراتي ارګان  
 د نشراتي بورد  تر څـارنی لاندی  خپریږی .

مؤسس    :  د حق دلاری کلتوري مرکز
مسؤول مدیر: برهـان الدین  « سعیدی »

د تأسیس کال:

د حوت اومه ،  د  ۱۳۸۸ هـجری شمسي ـ  کال    
د  فبروری  ۲۶  ،  د  ۲۰۱۰  میلادي   ــ  کال     
      
هره  لیکنه  د لیکوال خپل نظر  دی  او خپله  دلیکوال اند  څرگندوي
استفاده از مطالب سایت «  ارگان نشراتی  صلح و تفاهم  سعید افغانی »  با ذکر مأخذ آن آزاد است