حکایت۱۷۸
همانا از
جنون در من نشانست
که این
دیوانه با من هم عنانست
« ایرج »
نشان جنون
تاریخ نشر
شنبه ۲۷ جوزا ۱۳۹۱ - ۱۶ جون ۲۰۱۲
محمد بن زکریای رازی طبیب و فیلسوف نامی قرن
سوم هجری ( ۲۵۱- ۳۱۳ ) ، یکروز باتفاق عده ای از شاگردان خویش از راهی عبور میکرد. در
میان راه، دیوانه ای که از
سمت مقابل می آمد
همینکه به رازی رسید جابجا ایستاد ونگاهی طولانی بطرف
او انداخت و چشمکی زد و به قهقهه خندید.
فیلسوف رازی از همانجا بازگشت و بخانه رفت و
مطبوخ افتیمون که درآن عصر برای دیوانگان و بیماران امراض روحی میدادند ، ساخت و
خورد .
شاگردانش از وقت دیدن آن دیوانه
تا زمان نوشیدن مطبوخ افتیمون ، مراقب
استاد بودند، از او پرسیدند :
استاد ، درین وقت چرا این دوا را
استعمال کردید؟
رازی جواب داد:
برای همان خنده ای که آن دیوانه در
روی من کرد، زیرا میدانید که همیشه همجنس به همجنس مایل است و اگر من دیوانه نیستم
وآن دیوانه نشان جنون و چیزی از جملهء آن بیماری که خودش دارد در من نمی یافت،
هرگز بمن اشارت نمیکرد و بر روی من نمی خندید.
سلسلۀ
این حکایات ادامه دارد
ناشر : سایت وزین ۲۴ ساعت
www.24sahat.com
|