تصــوف
در
رابطــه به اصطلاح ، تعریف ، منشاء ، اساس
و محتوای تصوف از جـانب مشایـخ صــوفـیه ، علـما ، محقـقـین و اهــل دانش
نظریات و نـقل قـــول هـای مختلفی
از دیـدگــاهی ( رسوم ، آداب
و حقــیقت تصوف ) بـیان شده که مختصرآ به
بررسی برخـی از آنها میپردازم .
ــ
کلمه تصوف دربین مسلمانان از « صوف ، صفه
، صفا و صف » ریشه گرفته و عبارت
از تصرف و احاطه انسان مسلمان در نفس او است .
ــ
هـدف از تصوف جــلاء و روشنی
آئینه قلب و تــزکیه نفس
است بحدی که قلب در این تجلی ، وجود
خالق و مدبر جهان هستی
را حس نموده و چنان نور الهی در آن فـروزان
میگردد که با اطمینان
او را به حقیقت اگاه
می سازد ، پس در این وقت است که
قلب به احساس گــرمی فیض الــهی
شروع می کند و ایــن گرمی فیض او را به حق الیقین میرساند .
مشایخ
صوفیه در مورد تصوف چنین
گفته انـــد :
ــ
موضوع تصوف «
روح ، قلب و
نفس » است .
ــ
تصوف ( روح « دیــن
» و مـذهب « عشق
و محبت » ) است . ــ تصوف « مـعرفت و تجلـی نــور الـهی » در
قلب مــومن است . ــ تصوف عبارت از خـواهش طبعی انسان است بسوی
تکامل او صاف انسانیت و معرفت طــریق
رضاء خداوندی از طریق علم یقینی که از الــهام الــهی یـا از سبیل
کشف روحــی که از
نتیــجه متابعــت سنت حضرت خاتــم الرسالت صلی الله علیه و
سلم حاصل میگردد.
ــ
تصوف عبارت از شناخت آداب ظاهری و با طنی
شرع و پر هیز از هرگونه اخلاق زشت و ناروا و پرداختن به یک سلسله اعمال خاص ، برای قبول تجلی صفات الهی میباشد
ــ تصوف در اصل عبارت از شریعت ( گفت انبیا
) ، طریقت ( کرد انبیا) و حقیقت( دید انبیا) است که از طریق
اخلاق، جلا و روشنی ائینه قلب ، تزکیه نفس ، زهــد و عـبادت
میتوان به آن متوصل شد
ــ
حضرت ابو القاسم جنید ( بغدادی ) معروف به شیخ الطائفه متوفی سال ( ۲۹۷ هجری ) که در عصر خود
معلم و پیشوای صوفیه بغداد بود ، در مورد تصوف
چنین فرموده اند :
۱ــ تصوف عبارت
از « پاک کـردن
با طــن ( د ل ) ، جلـوگیری از خواهشات بی مورد
نفسانی و به درجات بلند تر حقیقت خـود
را رساندن ، برای بشریت خیر خواستن ،
در راه خداوند تعالی به
حق و حقیقت متکی بودن و متابعت
و خد مت به د ین
مقدس اسلام » میباشد
۲ــ تصوف بر
هشت خصلت بنا شده است :
«
سخا ، رضا ، صبر ، اشـاره ، غــربت ، پوشش پشمی ، سياحت ، فــقر »
و اقــتدا بــه هشت پيامــبراست ( سخای ابراهيــم ، رضای اسحـاق ، صــبر ايــوب ، اشــاره زکــريا ، غـربـت يحـی ، لباس پشمين مــوسی ، سياحـت عيسی ، فــقر
محمد صلی الله علیه و
سلم. )
۳ــ
ما تصوف را از قــــيل و قـــال نگــرفتيــم ، از گرسنگی يافتيــم و دست بداشتن آرزو و
بــريـــدن از آنــچه دوست داشتيم و انــدر چشم ما آراسته بـــود .
۴ــ
تصوف
یعنی بیرون امــدن
از هـــر خوی بــد و داخل
شدن به هر خلــق
خوب است »
ــ از ابو سعید ابو الخیر«
نیشاپوری » که از جمله مشهور ترین عرفا
است ، ودرسال ( ۴۴۰ هجری ) و فات یافته ، در کتاب
مشهورش بنام « اسرار التوحيد فی مقامات الشيخ
ابوسعيد »
درمـورد تصوف چنین
شده است :
ــ آنچـه در سر داری بنهی ، آنچه در کــف داری بدهــی
و آنچه برتـو آید
نجهی !!
ــ تصوف
دو چــیز است ! « یک سو نگرستن
و یکسان زیستن ». ــ تصوف عزت است در دل ، تــوانگری است
در درویشی ، خــــدای است دربندگی ، سیری است در گرسنگی ، پوشیدگی است دربرهنگی ، آزادی ا ست در بندگی ، زندگی است درمرگ و شرینی است در تلخی )
ــ ابو الحسین احمد بن محمد نوری متوفی سال « ۲۹۵
هجری قمری» که از جمله مشایخ با ممتاز
بغداد بشمار میرود ، چنین گفته است :
( تصوف نه علم است نه رسم ، بلکه
اخلاق حسنه می باشد ، چه اگر رسم
بود به مجاهدت بدست می اید و اگرعلم بود
به تحصیل و خواندن حاصل می شد ، پس تخلق به اخلاق الله است و با علم و رسم بدست نمی اید . )
ــ تصوف
عبارت از وقـــوف است با مراعات آداب
شریعت در ظــاهر بطـــوریکه که
ایـــن آداب به
باطــن صوفی سرایت
کند و وقـــوف است با د قایـق
ایمــان در باطـن بطریـق که سرایت
کند از باطـن در ظاهر وحاصل گردد .
ــ تصوف
یک حالت و جــدانی و ضمیری است که رهــروان فــروتــن و خاشع درایــن راه
لــذت تــقرب و وصال
روحـی را به ذات
خــداوند واجب الــوجود و خــالق موجود می چشند . و این حالتیست که در
آن شعله نور هـدایت ربانی بر قلوب
سالکین تصوف و طـریقت درخشش می یابد و قلب را به یقــین رهنمائی مینماید .
ادامه
دارد
برهان
الدین «
سعیدی »