نوشته : دوکتور محمد سعید
« سعید افغانی »
تاریخ نشر : ۶ـ ۸ ـ ۲۰۱۰ ـ میلادی
طبیب بگو مرض من چه و چاره ام چیست ؟
«
قسمت چهارم »
طبیب : از دیر است که من
به
درد های مریضان اجتماعی سرو کار
دارم ، به نالش های بی پایان مواجه میباشم .
نالش
های مختلف دردهای متنوع احساس میگردد. ضمنآ گاهی مردم در جستجوی چاره و
گاهی از بی چارگی آه و فریاد میکشند ، توصیه های مختلف شنیده میشود و
تحلیلات متنوعی بمیان آمده استدلال ها اقامه میگردد و لیدرشپ ها به قیافه های مختلف قـد علم میکنند ، دیر وصومعه زیاد میشود ، از گل و بلبل
سرایده اند ؛ از کتاب و شراب حکایت میکنند ؛ نام های استعمار، استثمار و ارتجاع را لعنت میگویند و از امپریالیزم شکایت
دارند .
بعضی
میگویند : شعور سیاسی ضعیف است !
بعضی ها شرایط ذهنی
را تنها به بیداری
شعور سیاسی مربوط نمیدانند . میگویند : نمیدانیم
چرا هنوز به فیصله
قطعی نه رسیدند ، و علت چیست که چاره اساسی
بعمل نه آمده ؟
این صدا ها مدتی طغیان پیدا میکند ، چنان طغیانی که تو گوی حتمآ تآثیر مثبت دارند .
مگر ؛ اندکی سپری نمیشود که سکوت و
خاموشی مطلق حکم فرما میگردد و چنان سکوت و خاموشی که تو گوی زبان در
دهان وجود ندارد .
در چنین مراحل
رعدها و برق ها دیده و شنیده میشوند ، مگر؛ توجه را جلب کرده نمیتواند ! ژاله ، زلزله ، طوفان و
سیلاب فرصت های مساعد را نا مساعد میسازد . مگر؛ جای نهایت تآسف این است که نامساعد و حتی نا مساعد
دوام داشته ، احدی پیدا نمیشود
که نامساعد را به مساعد
تحویل و تطور دهد .
من میدانم چه باید
کرد ؟
مگر؛ نمیدانم که چطور باید کرد ؟ و
اگر میدانستم که چطور باید کرد حتمآ چیزی کرده میتوانستم ، خاصتآ
پیدا کردن حقیقتی که
:
چه باید کرد ؟ آسان نیست !
مگر ؛ تطبیق این دانش بعد از پیدا کردن رمز چطور باید کرد ؟
امکان پزیر است !! من مدت ها نمیدانستم که چه باید کرد و در مقابل دردهای متلاطم
اقلآ تصور چاره اساسی را هم کرده نمیتوانستم . و
اینک که میدانم چه باید کرد ؛ هم سودی
ندارد
زیرا ؛ نمیتوانم چطور باید کرد که
دردهای متمادی را علاج اساسی کرده
بتوانم .
پس ؛ بدین
اساس مدتی غافل بوده و از مدتی است که بیداری پیدا کرده ، مگر ؛ امیدی
احساس نمیگردد که از بیداری خویش
برای علاج امراض سالیان دراز استفاده کرده بتوانم .
من به صراحت لهجه میگویم : که امراض اجتماعی به مرحله خطیر توصل نموده و
از بالا و پایان مشکلات به مثل بارش شدید برج ثور
دامنگیر گردیده است، پس تنها
اینکه چه باید کرد کفایت نمیکند ، بلکه باید سنجیده شود که
چطور باید کرد !
دانش من میگوید :
باید در این مرحله خطیر ؛ رجال دانشمند و مخلص
خواه بی طرف و خواه ازهر جریان که باشند ، کله
های خویش را برای بهبود اوضاع نزدیک سازند و
یک جبهه واحد را برای اهداف مشترک بمیان
آرند .
معقول نخواهد بود که از تفاهم دور باشیم ؛ اینکه اهداف مشترک چیست ؟ درصورت تبادله افکار حتمآ به آن رسیده میتوانیم و در صورت رسیدن به اهداف مشترک امید قوی است
که به سوال چطور باید کرد ؟ جواب مثبت و
علمی را تهیه نمایم .
من میدانم که توصل به این نوع چاره های اجتماعی ، خالی
از قبول کردن رنج نیست .
مگر؛ اگر رنج را برای بهبود قبول نداشته باشیم ، امید بهبودی جز رسوای سودی نخواهد بود !
پس ؛ بیاید حرکت
را بالای خطوط عریض طویل و
عمیق برای رسیدن به تفاهم
اجتماعی قبول کنیم ، علاوتآ این خطوط را از نقاط مشترک شروع کرده و به طرف
اهداف اساسی خویش ، راه های توصل نزدیک را جستجو نمایم .
ــ مریض عزیز : جملات شما قابل تقدیر و تحقیق
میباشد ! بنآ میخواهم به فکر دقیق
در مورد آن پرداخته
، برایم
یادداشت و تحلیل
تهیه دارم که شما در
مقابل می گفتید : شما بصراحت گفتید ، که باید
ساده و خوش باور باشم .
مگر؛
من به صراحت لازم میدانم که بگویم
، محتاط زیاد هم باید نباشم ، از سایه خویش نه
ترسم و در صورتیکه خاین ملی و خاین اخلاقی
نباشم وعزم من برای خیر و منفعت
عامه باشد ، چرا بترسم و برای چه این نوع زندگی مفلوک را دوام دهم
.
باور داشته باشید ؛ که من از این زندگی مفلوک ، مرگ را به صد مرتیه
ترجیع میدهم . ما چه داریم که در
هراس باشیم ، افسوس : زندگی تباه ، تاریخ تباه و موجودیت ملی و اخلاقی در خطر مدهش دیده میشود و
اگر در چنین مراحل بازهم از احتیاط کار میگریم ،
قبول کنید که مسوؤلیت
آینده بدوش همه خواهد بود .
شما باید قبول کنید که شما احتیاط را قبول کرده
اید ، مگر؛ احتیاط زیاد که
عبارت از احتیاط محض باشد قبول ندارید
، پس ؛ بدین اساس
ما و شما در دو موافق میباشیم که احتیاط بذات خود خوب و افراط در احتیاط و احتیاط را بدرجه احتیاط محض میرساند .
باید
تحلیل مذکور شما را قبول داشته ، حتمآ بگویم
: در صورت که خاین اخلاقی و خاین ملی
نباشم و عزم و نیت ما برای خیر و
منفعت عامه باشد ، پس ؛ چرا بترسم و ازاحتیاط
محض ، کاراخذ نمایم .
درست است که باید به زندگی مفلوک دوام ندهیم زیرا ؛ واقعآ از زندگی مفلوک مرگ به صد مرتبه ترجیح
دارد ! پس ؛ اگر آمید بهبود اوضاع مــوجود نباشد ، باید به
هیچ وجـه برای بمیان آوردن اصلاحات عمومی و اقدام به خیر
هراس نداشته باشیم
.
برای اینکه زندگی تباه ، تاریخ تباه ، موجودیت
ملی و اخلاقی در خطرمدهش دیده میشود وما چگونه به زندگی قابل عار دوام دهیم .
درست است که اگر در چنین مراحل از احتیاط مفرط کار
بگیریم ، مسوؤلیت و لعنت آینده و مستقبل بدوش همه ما خواهد بود و اگر درست میدانیم باید در چنین مرحله هر دو دست را به سر نهاده ،
شور یا فریاد و فغان را بمیان آریم و ذهنیت
عامه را در مقابل اوضاع نا معقول بشور آورده ، کوشش کنیم که اولاد فاسد وطن را هم
به عواقب خطر ناک ، معطوف ساخته تا
نا صالح همه صالح گشته به خطر مدهش اجتماعی متوجه
گردند .
درست است که درد
را باید با بی
دردان ؛ عاملانه در میان
بگذاریم ، تا عــده آنها اضافه تر نگردد .
من باور دارم : که آرزوی شما پاک و مقدس است ، پس ؛ اگر عاملانه مساعی مقدور
را بخرچ دهید و فرصت های معقول را از دست ندهید ، موفقعیت و کامیابی
با شما است و حتی ! ناکامی شما هم حتمآ
، کامیابی ها را بمیان میاورد .
« پایان قسمت
چهارم »
دوکتور محمد سعید « سعید افغانی »
چهارم
دلو سال ۱۳۵۰ هجری شمسی ـ کابل
|